۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

خلقی که دیگر قهرمان نیست؟

مجاهدین مدتهاست شعار " خلق قهرمان ایران" را کنار گذاشته اند. گویا عروسک گردانان فرقه رجوی نیکگ فهمیده اند که خلقی چشم براه و منتظر آنها نیست. 
صحبت نخست از پایگاه اجتماعی گروهی است که پذیرفته منفور و مطرود مردم سرزمین خویش است. 
مجاهدین نیک می دانند که نه در تهران کسی منتظرشان نشسته و نه در جای دیگر ایران چشم براه دارند. مدتهاست نام خلق و خلقی بودن را از معادلات بازی هایشان حذف کرده اند و تنها به قدرت، نه به بازی گرفته شدن می اندیشند. به بقا. 
آیا دریافته اند که مردم از ایدئولوژی کهنه، لباس های مندرس و زنان و مردان سیبیلویشان بیزارند؟ 
دیر زمانی است که تلاششان نه برای شعار های خنده آور سالیان دور، بلکه فقط برای بقا است. برای زنده ماندن. برای اینکه اسمی باشد که هستند. و البته لابد بودجه ای و آب باریکه ای...شاید هم چند سرباز صفر مجیز گو و البته به مذاق هر بیمار تشنه قدرت خوش می آید. 



درمان توهم زمان می برد و کمی عقل سلیم. البته حرجی نیست بر گرفتارشدگان آواره میان پادگان بدنام اشرف و کمپ موقت لیبرتی چرا که دسترسی آنان به اطلاعات آزاد محدود به خواست عروسک گردانان اصلی فرقه است. اما جماعت خارجه نشین و امیدوار! 
جماعتی خوشحالند و شادمان از شیرینی عقل. 

آیا خلق دیگر قهرمان نیست یا مجاهدین در تاریخ جا مانده اند؟
وقتی کسی را نداشته باشی که بفکرت باشد، چه تفاوت با سنگی کهنه بر قبری که فاتحه خوان ندارد؟

رجوی شجاعت ندارد اعلام انحلال کند و چریک های پشیمان و مفلوک را به خانه هایشان بفرستد. حکایت تلخی است حکایت مجاهدین. نه تاریخی دارند که به آن افتخار کنند و نه آینده روشنی پیش رو. 



هیچ نظری موجود نیست: