به نقل از صفحه ی فیسبوک: من از مجاهدین خلق متنفرم
از اسامی هم زیاد نمیشد چیزی فهمید... با یکی از دوستان بسیار نازنینم که تازگی توانسته اند نجات پیدا کنند صحبت میکردم و نکات جالبی گفتند دراین رابطه اینکه :
حدود چهار سال پیش (خانواده ها جلو درب نبوده اند و تیف هنوز برقرار بوده) رجوی طبق معمول یک نشست می گذارد به تام تعین تکلیف! وچهار گزینه را پیش رو می گذارد همیشه اینطور بوده که دو گزینه اول روی خائنانه و منفوربودن ان به اندازه کافی کارو تبلیغ شده ودر گزینه سوم کمی فضا بوده برای انتخاب .دران نشست هم باز داستان گزینه ها همین بوده ۱-تحویل به نیروهای عراقی و باز گشت به ایران ۲-فرستادن دنبال خانواده ها که بیایند و انها را ببرند(به ایران)۳- به عنوان مهمان ماندن در تشکیلات با رعایت تمام ضوابط و مقررات تا تعین تکلیف توسط کمیساریا...۴-ماندن با سازمان به هرقیمت . ماندن و مردن در اشرف...
البته عملا انتخابی نبوده مثل همیشه فقط یک نمایش است برای تحمیق هر چه بیشترنیرو که خود انتخاب کرده اید بمانید وگرنه همچنان نشستها وفشارها پا برجا و گشتهای مخفی و اشکاربرای جلوگیری از فرار برقراربوده وهست. این دوستم میگفت که بیشتر نفرات البانی از میان نفرات گزینه سوم انتخاب شده اند و میشوند...
کل این ماجرا از چند نظر جالب است اول اینکه گزینه ها فقظ یک نمایش دمکراتیک است و بس از طرف رجوی چرا که چند سال است خانواده ها جلو درب امده اند و نه تنها قصد بردن کسی را ندارند بلکه فقط ملاقات میخواهند که اجازه داده نشده ... ودوم اینکه رجوی کلا علاقه شدیدی به جمع اوری مهمان دارد خودی یا خارجی، افریقایی یا افغانی و یا اشرفی زیاد فرقی نمیکند ... فقط تجمع میخواهد. از همان اول که نفرات را توسط قاچاقچی فریب میداد که اشرف بیایید و شش ماه مهمان باشید و بعد خارج میتوانید بروید تا شیوخ وگرسنگان دیالی وافتضاح خارج هم که همه دیدند ...وقتی که پایگاه مردمی از دست رفت از دست رفت ، و جریان به ناچار پناه میبرد به نیروی خارجی و مهمانان اجاره ایی والبته نیروی خودی در اولویت اول است که حداقل مهمان بمانند...
خبرالبانی بسیار خوشحال کننده بود برای من که به کل این دستگاه و تشکیلات پوسیده نه گفته اند و برای مراسم نرفته اند . جایی گفتم نزدیک به سی سال شخص رجوی با وحشیانه ترین قوانین تشکیلات وبا سرکوب تمام خواسته های انسانی و عاطفی درون تلاش کرد که ما برای همیشه درخود بمیریم تا درچنین شرایطی با او و افکار و ایدئولوژی عقبمانده اش بمانیم و نتوانست، تلاش کردند از ما رباط بسازد غافل از اینکه رویای ازادی و امید در تمام ان سالهای دوری و غربت با ما بوده و ما را زنده نگه داشته بود برای چنین فرصتی ..
.من که شبها ره تقوا زده ام با دف وچنگ - این زمان سر به ره ارم چه حکایت باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر