۱۳۹۱ فروردین ۲۲, سه‌شنبه

حمایت انساندوستانه از گرفتارشدگان در پادگان اشرف آری، نه به مسعود رجوی


حمایت از حقوق ساکنان گرفتار پادگان اشرف به معنای حمایت از سران فرقه گروه مسعود رجوی نیست.
این گروه بارها و بار ها ثابت نموده است که نه تنها پشیزی ارزش برای جان اعضای خود قائل نیست، بلکه برای رسیدن به اهداف خود حاضر است این افراد را قربانی نماید. بهترین نمونه درگیری های سال گذشته در اشرف است. بنا به گفته های کسانی که از یک سال پیش تا کنون موفق به فرار از اشرف شده اند،سلسله مراتب رجوی ها به اعضا فرمان داده بود: حفظ اشرف به هر قیمت!
به این منوال بود که دیدیم اعضای واخورده و مفلوک ناچار شدند پای برهنه زیر تانک بدوند. گویی آنها از آنچه پشت سرشان بود، بیش از آنچه روبرو بود می ترسیدند. آیا اعضای بخت برگشته مجاهد بین ماندن در پادگان بدنام اشرف (فرسودگی دائمی و مرگ تدریجی) و قربانی شدن، دومی را انتخاب کردند؟
متاسفانه مثل همیشه استراتژی رجوی شکست خورد. یعنی نه تنها اشرف حفظ نشد، بلکه با خواری و ذلت به لیبرتی برده شدند تا به مرور به کشور های دیگر منتقل شوند. کسانی که هم سن و سال من باشند بخاطر دارند که رجوی پیش از این نیز چنین فاجعه ای را آزموده بود، عملیات مرصاد جاویدان که بنا بر گزارش رسمی این سازمان حدود 1500 نفر از اعضای مجاهدین قربانی رویای احمقانه فتح 3 روزه تهران شدند.
انسان می تواند موجود ساده باشد. بخصوص اگر در چارچوب یک محیط بسته و بدون ارتباط با دنیای خارج قرار گیرد. به همین دلیل است که فرقه ها و نظام های ایدئولوژیک مایل نیستند اعضایشان از اطلاعات برخوردار باشند.
این وضعیت دقیقا شامل اعضای مجاهدین در پادگان اشرف بوده است. داشتن یک رادیوی معمولی جرم تلقی شده و تمایلات عاطفی اعضا بطور سیتماتیک سرکوب می شده است.
موارد زیر همگی به نقل از اعضای جدا شده سازمان گردآوری شده است:
-        اعضای ناراضی به جاسوس بودن متهم می شدند.
-        مجاهدین در داخل پادگان اشرف زندان و سیستم قضایی ایجاد کرده بودند. بسیاری از اعضای مجاهدین خلق در این رابطه گواهی می دهند که مورد شکنجه قرار گرفته اند.
-        حقوق اولیه همچون ارتباط با خانواده و دسترسی به اطلاعات برای این افراد مقدور نبوده است.
-        مجاهدین خلق از طریق برگزاری جلسات انتقادی به شیوه سرکوبگرانه، اعضای خود را مورد دستکاری ذهن (شستشوی مغزی) قرار می دهند.
موارد بیشمار دیگری را می توان در مطالعه دقیق خاطرات اعضای جدا شده از این گرئه و ناظران مستقل یافت.
حال باید گفت با توجه به وضعیت جدید و فروپاشی پادگان بدنام اشرف، سرنوشت این افراد چه خواهد شد. مطمئنا زمانی که پای این افراد به جهان خارج برسد، فرصت سرکوب و شستشوی مغزی ( همانند آنچه در پادگان اشرف بود) برای رجوی ها فراهم نخواهد بود.
به عنوان یک ایرانی، حمایت از اعضای مجاهدین خلق، منهای رهبری این فرقه را وظیفه خود می دانم. این اعضای گرفتار عمر خود را در راستای یک فریب بزرگ به هدر داده اند. آنها نیازمند کمک های انسانی و محبت جامعه ایرانی هستند تا بتوانند خود را بیابند و زخم های جسمی و روحی ایشان درمان شود. 

۱ نظر:

جمشید سالور گفت...

با درود... هم میهن گرامی من فکر می کنم این خواست عموم ایرانیان باشد. بنده بعنوان یک نویسنده که بیش از 5 سال است درمورد این فرقه می نویسم پیکان تیرخود رابه سوی حدود 100 نفری می گیرم که رهبری این فرقه وکنترل آنها را بعهده دارند وگرنه اعضای سطح پائین و سیاهی لشگر وقربانیان که دراین جنایات دستی نداشته وندارند
به امید آزادی همه اسیران وگروگان های فرقه رجوی....... ومحاکمه سران